-
サマリー
あらすじ・解説
از همه عجیبتر ماجرای آن روز بود. مادر نیلی زنگ زده بود که میخواهد سی دی هایی را که به او امانت داده بودم، پس بدهد. نیلی همکلاسی شانیا بود که به او حسادت میکرد و دلش میخواست بتواند مثل شانیا ترانههای کودکانه را بخواند. فکر کردم امانت دادن سی دی هایی که ترانههای کودکانه روی آن ضبط شده باعث میشود که نیلی هم این ترانهها را یاد بگیرد و این حسادتها از بین برود.