-
サマリー
あらすじ・解説
روزهای سختی که آغاز شده بود پایانی نداشت، نیمه شب فراشان با گستاخی تمام و پنهانی وارد بیت مبارک شیراز شدند ... اهل و عیال سید باب بدون دانستن جرم وی با نگرانی شب را به صبح رساندند وقت سحر سید باب به خانه بازگشت و جرمش را که توطئه ای بیش نبود به اهل خانه فرمود ... اما این تنها دستگیری وی نبود و خیلی زود با غل و زنجیر او را به خانه داروغه بردند