• Ghahramanane Bi Neghab | پادکست قهرمانان بی‌نقاب

  • 著者: PersianBMS
  • ポッドキャスト

Ghahramanane Bi Neghab | پادکست قهرمانان بی‌نقاب

著者: PersianBMS
  • サマリー

  • قهرمانان بر ترس‌هایشان غلبه می‌کنند؛ قهرمانان به فراتر از خود می‌نگرند؛ قهرمانان دنیا را نجات می‌دهند؛ گاه با قدرت‌های جادویی؛ و گاه بدون جادو، بدون شنل، بدون نقاب؛ قهرمانان بی‌نقاب: قصّه‌های واقعی از قهرمان‌های واقعی، برگرفته از Humans of New York کاری از غزل سرمد و نوید توکّلی
    PersianBMS © 2020
    続きを読む 一部表示

あらすじ・解説

قهرمانان بر ترس‌هایشان غلبه می‌کنند؛ قهرمانان به فراتر از خود می‌نگرند؛ قهرمانان دنیا را نجات می‌دهند؛ گاه با قدرت‌های جادویی؛ و گاه بدون جادو، بدون شنل، بدون نقاب؛ قهرمانان بی‌نقاب: قصّه‌های واقعی از قهرمان‌های واقعی، برگرفته از Humans of New York کاری از غزل سرمد و نوید توکّلی
PersianBMS © 2020
エピソード
  • قهرمان 66 و 67: مبارز تسلیم‌ناپذیر، قهرمان جارو به‌ دست، و پایان
    2021/12/26
    قهرمان شصت‌وششم، مبارز تسلیم‌ناپذیر: چند سال پیش توی یه هتل تو اورلاندو شیفتِ شب بودم؛ از اون هتلای درب و داغون و ارزون. اونجا کار می‌کردم و همونجا هم زندگی می‌کردیم. قهرمان شصت‌وهفتم، قهرمان جارو به‌ دست: بیست و یک سالم بود که فیلیپین رو ترک کردم. پدرم تازه فوت کرده بود و ما یه خانواده‌ بزرگ بودیم، ولی هیشکی نبود که خرج ما رو بده. تو شهرمون هم کار پیدا نمی‌شد، به همین خاطر مجبور شدم برای کار کشورم رو ترک کنم. خداحافظی و پایان.
    続きを読む 一部表示
    9 分
  • قهرمان 64 و 65: دانشجوی هاروارد و جوانا در طهران
    2021/12/19
    قهرمان شصت‌وچهارم، دانشجوی هاروارد: محله‌ ما نزدیک دانشگاه هاروارد بود. نوجوون که بودم تو میدون هاروارد اسکیت‌برد سواری می‌کردم. ولی هیچ‌وقت حس نکردم به اون‌جا تعلق دارم. چون تو خانواده‌ من به تحصیلات اهمیتی نمی‌دادن. قهرمان شصت‌وپنجم، جوانا در طهران: وقتی ۱۹ سالم بود کنکور دادم. می‌خواستم وارد رشته‌ مهندسی بشم، ولی بلافاصله بعد از امتحان فهمیده بودم که قبول نمی‌شم. وقتی جوابا اومد، حمله‌ اضطراب بهم دست داد و کنترل خودمو از دست دادم.
    続きを読む 一部表示
    8 分
  • قهرمان 62 و 63: بابای من و برادرم و تریسی
    2021/12/12
    قهرمان شصت‌ودوم، بابای من و برادرم: از زمانی که یادم میاد خانواده‌ من این بوده: من، پدرم و برادرم. ما می‌دونستیم که بابا، پدرِ واقعی برادرم نیست ولی درموردش حرف نمی‌زدیم، حتی بهش فکرم نمی‌کردیم.
    قهرمان شصت‌وسوم، مادرم و تریسی: قبل از فوتش به بابا گفت که دلش می‌خواد بابا دوباره عاشق بشه. گفت: «من یه زن خیلی خوب برات پیدا می‌کنم. کسی که دخترامو دوست داشته باشه، و مهمتر از اون، اهل برف باشه.»
    続きを読む 一部表示
    8 分

Ghahramanane Bi Neghab | پادکست قهرمانان بی‌نقابに寄せられたリスナーの声

カスタマーレビュー:以下のタブを選択することで、他のサイトのレビューをご覧になれます。